در زمانهای گذشته به دلایل گوناگون چند همسری و ازدواج مردان خواه دارای همسر یا بدون همسر با زنانی که همسران خود را در اثر بیماری ها یا حوادث گوناگون از دست می دادند امری مرسوم و پذیرفته شده بود نبود سازمانها و مراکز حمایتی و حس نوع دوستی برای حمایت از افراد بی سرپرست به خصوص زیر پوشش گرفتن فرزندان یتیم از مهمترین دلایل و انگیزه های این اقدامات انسانی است. گذشته از علل و عوامل انجام این گونه ازدواج ها در اثر وجود و تولد فرزندان جدید حاصل از این ازدواج ها که از طرف پدر یا مادر با دیگر فرزندان و بستگان آنها دارای نسبت و قرابت فامیلی می شدند. گاها معماهای بسیار پیچیده ای به وجود می آمد که در نگاه اول امکان بروز آنها بسیار کم و در بسیاری از موارد ناممکن می نمود. نمونه زیر که به صورت شعر می باشد یکی از این موارد بوده که خلاصه آن این است که زنی با هفت مرد که دارای یک مادر مشترک بوده اند در جایی حضور یافته اند و جالب اینکه از این هفت مرد دونفر برادر او،دونفر برادرزاده او،یک نفر شوهر،دیگری داماد و نفر آخر نیز غلام (بنده)اوست.
یک زمانی سوی صحرا رفتم از بهر شکار
تاشود یک دم دلم از صحبت دنیا بری
عورتی دیدم نشسته در میان هفت مرد
هر زمان کردی مرایشان را خطاب دلبری
گفتمش نبود روا در نزد شرع مصطفی(ص)
با چنین نامحرمان بنشسته ای رشک پری
گفت نامحرم نیند هر هفت از یک مادرند
کرده یک مادر مرایشان را ز شفقت مادری
دو برادر دو برادرزاده یک داماد من
وان دگر شوهر یکی بنده چو نیکو بنگری
و اما جواب این معمای به ظاهر غیر ممکن باز هم در قالب شعر بدین گونه سروده شده است.
گفت آن دلبر خریدم بهر بابم یک کنیز
سه پسر همراه داشت و شد غلامم باالیقین
دو پسر از باب من آورد بهرم اخ شدند
بعد از آن شد فوت بابم زن به جا ماند اینچنین
یک برادر داشتم از مادری شد با کنیز
جفت و همسر دو پسر از او برادرزاده ام
دختری از شوهر پیشین خود من داشتم
دادمش بر یک غلام و هست دامادم همین
یک غلام آزاد کردم شوهر خود کردمش
وان دگر بنده به جا ماند و به من شد همنشین
از این گونه معماها حتما شما هم زیاد دیده یا شنیده اید که چگونه فردی خواهر و برادرش با هم ازدواج کرده اند یا به چه صورت فردی با همسر برادرش محرم می باشد و صدها نمونه جالب دیگر